1.مدت زیادی میشد که نمرهی چشمم را تعیین نکردهبودم و هردفعه هم فرصت پیش نمیآمد که به اپتومتریست مراجعه کنم،تا اینکه دیدم دانشگاه به مناسبت روز دانشجو برنامهی تعیین نمرهی چشم رایگان گذاشتهاست.از فرصت(سوء!)استفاده کردم و به محل برگزاری این برنامه مراجعه کردم.روند کار از این قرار بود که اول باید فیش تهیه میکردیم و بعد در صف میایستادیم.طبق معمول این صف هم مثل بقیه صفها شلوغ بود و زمان هم محدود.
همه مثل انسان های متمدن ایستادهبودیم که چند کارمند وارد شدند و همینجوری میخواستند بدون رعایت صف داخل اتاق معاینه شوند.دانشجویان بخت برگشتهای که از ساعت ناهارشان زده بودند و مدت طولانی در صف ایستاده بودند خونشان به جوش آمد و شروع کردند به داد و هوار سر کارمندهای نسبتا محترم.آن ها هم وقتی دیدند که از پس این همه دانشجوی حق طلب برنمیآیند رفتند سراغ مسئول برگزاری.مسئول محترم هم بدون هیچ گونه توجهی به دانشجویان، آن چند کارمند را به داخل اتاق فرستاد و در را بست.ما ماندیم و صف طولانی و هر از گاهی صدای غرغر یکی از بچهها که بقیه را به شورش دعوت میکرد!!!
اینجا بود که به جملهی مسترض. که یک روزی گفتند" کلمهی دانشجو در ایران تعریف نشده" واقعا ایمان آوردم.باشد که رستگار شویم.....!!
2.از ترم اول به یکی از اساتید گرانقدر دانشکده دورا دور ارادت زیادی داشتم:)البته تا حالا متاسفانه افتخار شاگردی نداشتم.
این ترم کلاس استاد مورد نظر جایی بود که ما ساعت بعد آنجا کلاس داشتیم.من همیشه زودتر میآمدم سرکلاس تا دکتر را قبل از رفتنش ببینم!(دختر دبیرستانی هم خودتان هستید!)
معمولا کلاس خالی میشد و فقط چندتایی از بچهها میماندند که از استاد سوالهایشان را بپرسند.استاد هم با صبر و حوصله به حرفهایشان گوش میداد.
این دفعه هم همین وضعیت پیش آمد و وقتی من وارد کلاس شدم دیدم که دوتا از بچهها نشستهاند و راجع به موضوعی با دکتر گپ میزنند.
من هم گوشهای از کلاس نشستم.
از بحث خوشم آمده بود اما آن دو دانشجوی ترم هفتی از بس سوال میپرسیدند امان نمیدادند که من هم سوال پیشآمده در ذهنم را بپرسم.
بالاخره وقفهای یک ثانیهای در بین حرف زدنشان پیش آمد و من مسالهای که در ذهنم بود را پرسیدم.دکتر از حرفم استقبال کردند و راجع به رشتهام و اینکه ترم چند هستم سوال کردند.سپس گفتند این بچهها(منظور آن دو دانشجوی ترم هفتی بود)میدانند که من اگر با کسی شروع به صحبت کنم برایش یک کاری میتراشم!
سپس گفتند که برای انجام کاری به یک دانشجوی جوان و تازه نفس احتیاج دارند و وظیفهی مورد نظر را هم برایم شرح دادند.
از پیشنهاد دکتر استقبال کردم و قرار شد بعد از امتحانها برای پیگیری به ایشون مراجعهکنم.
الان هم بسی خوشحالم!:D