بوی یاس رازقی خوشبویی که تازه از گلدون افتاده بود و قورمهسبزی که الف پخته بود رو تبدیل به گلوله گلوله اشک کردم.
اون در عوض نازم کرد و برام عود روشن کرد، نمیدونم تا کی این مرد میتونه این حد از تلخی رو تحمل کنه...
بوی یاس رازقی خوشبویی که تازه از گلدون افتاده بود و قورمهسبزی که الف پخته بود رو تبدیل به گلوله گلوله اشک کردم.
اون در عوض نازم کرد و برام عود روشن کرد، نمیدونم تا کی این مرد میتونه این حد از تلخی رو تحمل کنه...