قدیما وقتی کار بدی انجام میدادم و مامان باهام قهر بود حالم بد میشد،از خودم بدم میومد و تو این دنیا خودم رو تنهای تنهای می دیدم.
وقتی که رابطش باهام عادی می شد دیگه خیالم از همه چیز راحت بود.می شدم خوشبخت ترین آدم دنیا.
الان هم که قدم از قد مامان بلندتر شده و کلی آدم مختلف هم دور و برم هست باز هم همون حس رو دارم.
لامصب نمیدونم چرا هیچ موقع بزرگ نمی شیم!
نمیدونم این خوبه یا بد:-(