یکی از خصوصیات رفتاری من که خیلی بهم ضربه وارد کرده این هست که هر کاری بخوام انجام بدم، اول در موردش به حدی جستجو میکنم و اطلاعات به دست میارم که از نظر اطلاعات( گاها نه چندان ضروری) جزو افراد خبرهی اون زمینه ام. اما همین باعث میشه که وقتم سر فاز جستجو از دست بره و توی فاز اجرا نتونم خوب عمل کنم و یا اینقدر دیر وارد فاز اجرا بشم که دیگه موضوع منقضی شده باشه.
خودم میفهمم وسواسی که توی جمعآوری اطلاعات دارم، اکثرا کمک کننده نیست و افرادی که بدون هیچ اطلاعاتی، وارد میدان عمل شدند، گاها موفقتر از من تو اون زمینه عمل کردند.چون وقتی که اونا داشتند وظیفهی اصلی اون مقطع زمانیشون رو انجام میدادند، من در حال بدست آوردن اطلاعات در مورد آینده بودم!
الان هم دقیقا داشتم در مورد موضوعی همین فرایند رو تکرار میکردم که تصمیم گرفتم تا امروز ظهر همون اطلاعات اولیهام رو بدست بیارم و همین الان پروندهاش رو ببندم تا وقت مناسب فرا برسه.
+ دیروز اتفاقی افتاد که تصمیم گرفتم فرهنگ سازی در مورد مسائل اجتماعی رو ببوسم بذارم کنار و زندگی سیبزمینی طوری رو ادامه بدم، اون قدر انرژی و وقت ندارم که سر نادانیهای کوچک اطرافیانم هدر بدم، اون هم کسانی که اهل جبهه گرفتن هستند و در باطن، ذهن هاشون رو در مقابل همه چی بستهاند.
++ به کسی که جای اولی که باید پیاده می شده رو یادش رفته، جای از روی ناچاریِ دوم رو هم یادش رفته و مجبور شده آخر خط پیاده بشه، چی میگن؟ :)))))))))))))))
+++ وقتی نیچه گریست رو دارم تموم میکنم، از اوناست که میگی کاش هیچ موقع تموم نمیشد!