۱۱ مطلب در بهمن ۱۳۹۳ ثبت شده است

پیرمرد

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
    • یک پری
    • پنجشنبه ۲۳ بهمن ۹۳

    انسان

    انسان موجود عجیبی است

    در به اشتراک گذاشتن ترس ها و نگرانی ها و بدبختی های خود

    دست و دل بازتر است تا

    در به اشتراک گذاشتن امیدها و خوش ها و شادمانی ها

    لذت هم آغوشی را تنهایی تجربه میکند

    اما درد تنهایی را برای دیگران غزل میسازد

    سکه ها را در خلوت میشمارد و وقتی رکود را تجربه کرد

    در میانه هر جماعتی، مظلومانه میپرسد

    شما هم مثل ما این روزها گرفتارید؟

    انسان موجود عجیبی است

    و در انتقال تلخی هایش به دیگران بیشتر از انتقال شیرینیها تردید میکند

    شاید سلامت در این روزگار

    بیش از آنکه نیازمند رژیم غذایی باشد

    نیازمند رژیم ارتباطی است

    اینکه با چه کسانی حرف میزنیم

    حرف چه کسانی را میشنویم

    و به چه کسانی اجازه میدهیم در اطراف ما بمانند

    استیو مارابولی - تاملاتی درباب انسان و تجربه ی زندگی انسانی

    +به عنوان یک دهه‌هفتادی چیز زیادی از جنگ نمی‌دانم اما همیشه باور داشتم که شهدا تنها قشر قابل احترام در این کشور هستند برای هر انسانی به دور از اعتقادات مذهبیش.

    سخنان محمدرضا شعبانعلی در همین زمینه بسیار به جانم چسبید.

  • ۱ | ۰
  • نظرات [ ۰ ]
    • یک پری
    • شنبه ۱۸ بهمن ۹۳

    we used to

    قبلا در جایی خوانده بودم که انسان‌ها وقتی با زبان‌های مختلف صحبت میکنند شخصیتشان نیز با تغییر زبان تغییر می‌کند.

    تا امروز که این نظریه را به چشم خودم دیدم.

    بنده همیشه وقتی به کلاس زبان می‌رسیدم که معلم مربوطه سر کلاس حاضر بودند و بنابراین فارسی صحبت کردن بچه‌های کلاس را ندیده بودم و شخصیتشان به زبان انگلیسی برایم شکل گرفته بود.تا امروز که زود رسیدم کلاس.

    وقتی فارسی حرف‌زدن بچه‌ها را دیدم کل تصور ذهنی‌ام بهم ریخت و انگار با آدم‌های جدیدی روبرو می‌شدم!!

    و یک نکته‌ی دیگر هم این که یکیشان فارسی را با لهجه صحبت می‌کرد،فکر می‌کنم لهجه‌ی کرمانی یا چیزی مشابه آن بود.بعد من به این فکر کردم که اگر او می‌توانست انگلیسی را هم با همان لهجه‌اش صحبت کند چقدر جالب می‌شد!!!!:D

    بعدترش به این فکر کردم که چه جالب است که ما توی ذهنمان از خودمان یک تصوری داریم و دیگران از ما یک تصور دیگر!بعد آن تصوری که ما از خودمان داریم همیشه ثابت است و با تغییر خصوصیات اخلاقی و حتی ظاهریمان هیچ تغییری نمی‌کند اما تصوری که دیگران از ما دارند مدام در حال تغییر است.

    خب این‌ها تراوشات ذهنی پریشان بود.زیاد جدی نگیرید!اما در عوض این را بخوانید حتما.

    +بشنوید


  • ۰ | ۰
  • نظرات [ ۱ ]
    • یک پری
    • چهارشنبه ۱۵ بهمن ۹۳

    .....

    وقتی که "م" پیام داد که امروز با "ن" که تازه ماشین خریده رفته‌اند بیرون و کلی هم خوش‌گذرانده‌اند من تازه از کلاس زبان برگشته‌بودم خوابگاه.
    همان لحظه چشمم رفت روی کبودی و ورم روی پای چپم که دیروز جلوی ترمینال رویش زمین خورده بودم.آن هم چه زمین خوردنی.کل لباس‌هایم گلی شده بود.که شامل پالتو و شلواری که روز قبل از خشک‌شویی گرفته بودم و بوت‌هایی که تازه واکس‌زده بودم می‌شد.
    با لبخند جواب "م" را دادم و به جای این که حسرت بخورم ته دلم ذوق این را کردم که فردا می‌خواهم بروم انقلاب.
    بله!همچین آدم راضی و خوشحالی هستم من!!!

    زندگی کوتاه تر از آن است که

    احساس پشیمانی، حتی برای لحظه ای کوتاه، توان ایستادن و حرکت را از ما بگیرد

    زندگی کوتاه تر از آن است که

    فرصتی برای مرور تمام تلخی های بزرگ گذشته و نگرانیهای مبهم آینده داشته باشیم

    زندگی کوتاه تر از آن است که

    آن را صرف شادی کسانی کنیم که شادی ما شادشان نمیکند

     و حتی کوتاه تر از آنکه فرصت باشد به آنها بگوییم که چرا

    زندگیمان را صرف شادیشان نمیکنیم

    زندگی کوتاه تر از آن است که 

    آن را صرف کسانی کنیم که برای تجربه لحظه های ناب، به دنبال هزار دلیل و بهانه میگردند

    زندگی کوتاه تر از آن است که

    برای تمام شدن یک بوسه

    یا رها کردن آغوشی مهربان

    یا به پایان رساندن یک قهقهه مستانه

    شتاب کنیم.

    اریک دیویس


    + "م"و "ن"از دوستان دوران دبیرستان هستند.
  • ۰ | ۰
  • نظرات [ ۱ ]
    • یک پری
    • يكشنبه ۱۲ بهمن ۹۳

    تلپاتی

    نمی‌دانم به تلپاتی یا دورآگاهی(لفظ فارسی که تابحال خودم نشنیده بودم!) اعتقاد دارید یا نه؟این قبیل اتفاقات زیاد برای من پیش می‌آیند.

    اما امشب یکی از قشنگ‌ترین تلپاتی‌های عمرم اتفاق افتاد.از صبح توی فکر این بودم که الان که اکثر خوانندگان برنامه‌ی کنسرت گذاشته‌اند چرا گروه چارتار که مدت‌هاست منتظر کنسرتش هستم هیچ کنسرتی برگزار نمی‌کند تا این که همین یک ساعت پیش وقتی صفحه‌ی فیسبوکم را باز کردم با پستی از پیج این گروه مواجه شدم که نشان از کنسرت دوم و سوم اسفند در تهران می‌داد.سریع از ذهنم گذشت که به دوستم پیام بدهم و این خبر را به او هم اطلاع بدهم تا گوشی را که کنار دستم روی میز بود برداشتم دیدم همان دوستم در حال تماس‌گرفتن است!!!با حیرت جواب دادم و متوجه شدم که او هم می‌خواسته همین را به من بگوید.و جالب این‌جا بود که منبع دریافت خبر هم از جانب او جای دیگری بود.اما همزمان با هم از آن اطلاع پیدا کرده بودیم و همزمان هم قصد اطلاع دادن به دیگری را داشتیم.

    +کلمه تله پاتی نخستین بار توسط فردریک مایزر(Fredric Mayrers)  یکی از پایه گذاران انجمن تحقیقات روانی انگلستان بکار گرفته شده است. این کلمه که از دو لفظ یونانی مشتق شده یکی تله Tele به معنی دور و دیگری پاتوسPathos به معنی احساس می باشد که در واقع احساس از دور معنی می دهد.این پدیده شامل دو بخش می شود. یکی انتقال فکر و احساس به قصد اشخاص دیگر و دیگری دریافت افکار و احساس دیگران که آن را فرایابی می نامیم.


  • ۱ | ۰
  • نظرات [ ۰ ]
    • یک پری
    • پنجشنبه ۹ بهمن ۹۳

    و در این تنهایی، سایه ی نارونی تا ابدیت جاریست

    وقتی از خواب بیدار شدم حالم مثل همیشه نبود.از آنجایی که نفس کشیدن برایم سخت شده بود فهمیدم که دوباره سرماخوردم.
    سرما خوردنم هم مثل بقیه نیست.فقط آبریزش بینی شدید و گرفتگی مجاری تنفسی.اما همین‌ها اینقدر وحشتناک بروز پیدا می‌کنند که امانم را می‌برند.
    وارد آشپزخانه شدم.قوری چای پر بود اما از آن‌جایی که از طعم چای مانده،حتی اگر نیم ساعت از درست‌کردنش گذشته باشد، بدم می‌آید دوباره دست به کار شدم و چای دم کردم.مامان از صبح برایم تخم‌مرغ آب‌پز آماده گذاشته بود.حوصله‌ی آب پرتغال گرفتن را نداشتم بنابراین یک پرتغال را همینجوری قاچ کردم و کنار صبحانه‌ام گذاشتم،تا با رساندن ویتامین c به بدنم کمی از اثرات بیماری در امان بمانم.تا حدامکان سعی می‌کنم از خوردن دارو خودداری کنم.مگر این‌که رو به مرگ باشم:D
    در حالی که موسیقی گوش میدادم صبحانه خوردم و همزمان به کارهایم در طول روز فکر کردم.
    بعد به صندلی تکیه کردم و به این فکر کردم که چقدر این تنهایی را دوست دارم.یعنی چقدر این روزهایی را که کل روز را در خانه تنها بودم را دوست دارم.با این که ما خانواده‌ی کم‌جمعیتی هستیم اما نمی‌دانم چرا همیشه یک نفر در خانه هست!!بنابراین این لحظات برای من حکم کیمیا را دارند.
    برای بعضی‌ها تنهایی وحشتناک و دردناک است.تاریک است.اما برای من همراه با حس شادی و آرامش است.حس خوب مستقل بودن.
    در این افکار غرق بودم که زنگ خانه به صدا در‌آمد!

                                       تو باشی و تنهاییت و محتویات این عکس و دیگر هیچ.....

    +امروز فیلم Amelie را دیدم،با آن موسیقی‌های فوق‌العاده‌اش.فقط می‌توانم بگویم در تمام طول فیلم لذت بردم:)
  • ۰ | ۰
  • نظرات [ ۳ ]
    • یک پری
    • چهارشنبه ۸ بهمن ۹۳

    در شعر من حقیقت یک ماجرا کم است

    کاش پنجره‌ای بود که من هم می‌توانستم همینجوری آویزانش بشوم:)))


    بشنوید
  • ۱ | ۰
  • نظرات [ ۱ ]
    • یک پری
    • سه شنبه ۷ بهمن ۹۳

    اندر مصایب انتخاب واحد

    برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
    • یک پری
    • يكشنبه ۵ بهمن ۹۳

    چارچوب‌های ذهنی

    چه خوب گفته است امیر مهرانی:
    "ما برای درک موضوع‌های دنیا، چه آدم‌ها باشند و چه هر رخداد دیگری، چارچوب‌های ذهنی می‌سازیم. هرچه که از این چارچوب خارج شود، پذیرش آن برایمان سخت می‌شود. در هر صورت همیشه چارچوب‌ها و باورهای ما درست‌ترین باورها نیستند. هر کدام از ما حق انتخاب داریم و نیاز به محترم شمرده شدن انتخاب‌هایمان."
    برای همین تا حد امکان سعی می‌کنم از تغییرات اطرافیانم استقبال کنم.همین چند ماه پیش بود که وقتی دخترخاله‌ام موهایش را کوتاه کرده بود و همه او را سرزنش می‌کردند پستی در فیسبوک برایش نوشتم به این مضمون:
    زنی که موهاش رو کوتاه میکنه تصمیم گرفته تو زندگیش تغییر بوجود بیاره!
    و سعی کردم به دید تحسین به این تغییرش نگاه کنم.
    الان هم نشسته‌ام دارم فکر‌میکنم که برای مشاهده عکس‌العمل آدم‌های اطرافم می‌توانم چه تغییری در خودم به‌وجود بیاورم!
  • ۰ | ۰
  • نظرات [ ۱ ]
    • یک پری
    • يكشنبه ۵ بهمن ۹۳

    من،آینده،زندگی،رفتن،ماندن....

    برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
    • یک پری
    • جمعه ۳ بهمن ۹۳
    gahneveshtha@yahoo.com
    آرشیو مطالب